- تاریخ ۴۰۰ ساله اخیر ایران را از منابع معتبر و بی غرض مانند احمد کسروی ( که خود یک طلبه و آخوند بود)، استاد شفا و......... بخواند و به آگاهی لازم برسند،،،یا
- تاریخ تحریف شده دوران خمینیسم از طریق چاپ کتابهای سراسر دروغ، تغییر کتابهای تاریخ، سخنان خمینی و خامنهای در مورد ایران قبل و بعد از اسلام، سخنرانیهای قرائتی و سایر مهرههای ریز و درشت رژیم، تفسیر رادیوهای فارسی زبان کشورهای خارجی ( که در اوردن این حکومت بی کفایت ، دشمن میهن و برگشت ایران به دوران قاجار کم تقصیر نبودند ) را مبنای آگاهی خود قرار دهند.
ایران عملا از زمان شاه اسماعیل صفوی رسما دارای یک حکومت اسلامی شیعه شد ( تاریخ نویسان میگویند: چون آن زمان تمام کشورهای اسلامی به زیر یوغ خلافت عثمانیان سنی مذهب رفته بودند، شاه اسماعیل ایرانیان را شیعه مذهب کرد تا بتوانند با عثمانیان به جنگند و ایران مستعمره عثمانی نشود که موفق هم شد ولی صدها برابر عوارض منفی حکومت مذهبی تاکنون گریبان ما را گرفته است)، از آن زمان تاکنون فقط دوبار ایران تا حدودی به کمک فرماندهان دلیر خود توانست خود را از زیر تسلط حکومت مذهبی رها کند، بار اول توسط نادر شاه افشار که اولین قدم او پس از به قدرت رسیدن بستن حوزههای علمیه و قطع مقرری تمام طلبهها و آخوندها بود و به سرداران خود گفت اگر پول میخواهند باید به خدمت سربازی در آیند، اقدامات مثبت نادر شاه با مرگ او ناتمام ماند ، بار دوم در زمان حکومت رضا شاه بزرگ همان اقدامات در جهت قطع دستان مذهبیون در دخالت در تمام امور سیاسی و اجتماعی انجام شد و دولت انگلیس که در ۲۵۰ سال اخیر همواره حکومتهای مذهبی و خرافی در کشورهای عقب افتاده را بهترین یار و یاور خود در غارت منافع این ملتها میدانسته است به بهانه چند مستشار آلمانی با گول زدن آمریکا ( علیرغم اعلام بیطرفی در جنگ توسط حکومت ایران) به ایران جدید جوان تازه پا گرفته آن موقع حمله کرد و تسلسل این خرافه زدأی و کوتاه کردن دست مخفی این دین مداران از حکومت و دولت را پاره کرد که قطعا اگر دو نسل ادامه پیدا میکرد به نتیجه رسیده بود.
از زمان صفویه تا دوران رضا شاه بزرگ همواره آخوندها بر مملکت حکومت میکردند منتها نه به صورت مستقیم بلکه دست در آستین شاهان صفوی و قجری!
به عنوان چند مثال: در زمان شاه طهماسب صفوی وقتی سفرای خارجی وارد خاک ایران میشدند چند نفر به دستور رهبران مذهبی به دنبال آنها حرکت میکردند و جای پای آنها خاکستر میریختند چون آنها را نجس میدانستند. وقتی محمود افغان در دروازههای شهر اصفهان بود به دستور امام جمعه شهر ااش نخود نذری میپختند و لشکر اجنهها را به فرماندهی جعفر جنی به جنگ افغانها میفرستادند.
در زمان فتحعلی شاه قاجار امام جمعه تهران دستور جهاد با کفار روسی را صادر کرد و باعث جدایی ۲۰ شهر قفقاز از ایران و قرار داد ننگین گلستان و ترکمن چای شد. محمد شاه قاجار هنگام رعد و برق زیر عبای آخوند تهران پنهان میشد تا رعد و برق تمام شود.
امثال قائم مقام فراهانی و امیرکبیر در جهت آگاهی مردم و خرافه زدأی قدمهای مثبت برداشتند، باز کردن دارالفنون توسط امیرکبیر و ادامه آن دانشگاه تهران توسط رضا شاه به معنی قطع دست ملاها که مکتب خانه و یادگیری درس عمه جز قرآن را را برای مسلمین کافی میدانستند به همین دلیل به تحریک درباریان و ملاها امیرکبیر و قائم مقام کشته میشوند و یک نیمه ملا به نام میرزا آغاسی جانشین میشود. امیر کبیر با بدبختی واکسن چند بیماری را به ایران آورد ولی مردم به فتوای ملای تهران آن را نجس میدانستند و اجازه نمیدادند به آنها تزریق شود و در آنجا بود که امیر کبیر به حال این مردم خرافه زده گریه کرد. قضیه وارد کردن قند بلزیکی و فتوای آخوند مجتهد را شاید اکثرا شنیده باشند.
در دوران مشروطیت انگلیس و روس برای رقابت با یکدیگر و گرفتن امتیاز بیشتر یکی از مشروطه خواهان (انگلیس ) و دیگری (روسیه) از مستبدین طرفداری میکردند، ملاها هم دو دسته شدند آخوند فضل الله نوری ( که خمینی نامش را بر یک خیابان تهران گذاشت) از مستبدین و شاه قاجار ، بهبهانی و طباطبایی از مشروطه خواهان طرفداری میکردند که حاصل آن نظارت ۵ فقیه شیعه بر تصویب قوانین مجلس شد " یعنی همان شورای نگهبان کنونی!"
مهمترین خواسته مشروطه خواهان تاسیس عدالت خانه و کوتاه کردن دست ملاها در امر قضاوت بود که به دستور رضا شاه مرحوم داور مامور تاسیس دادگستری شد و قوانین شریعه که تا آن زمان حاکم بر جان، مال و ناموس مردم بود برداشته شد و نظارت فقیهان شیعه نیز عملا به اجرا در نیامد و درامد آخوندها که از روضه خوانی ، اوقاف و قضاوت بود نیز قطع کردید و این یکی از دلایل تنفر خمینی و مردانش از دوران رضا شاه میباشد چون ممر درامد مفت آنها قطع گردید.
پس از پیروزی مشروطیت و روی کار آمدن احمد شاه صغیر ( شورای سلطنت تشکیل شد)، انگلیس برای احمد شاه مقرری تعیین کرد که تحت کنترل دولت فخیمه باشد و بعد از مدتی که احمد شاه تقاضای اضافه حقوق کرد و سفیر انگلیس این تقاضا را به وزیر خارجه گفت ،او در جواب گفت: این که هنوز غلطی نکرده که ما پول بیشتر بهش به دهیم، وقتی احمد شاه به فرانسه رفته بود قبل از خلع اید از او هیئتی برای برگرداندن او به فرانسه رفت و او در جواب گفت: من این لعبتکان کنار دریای فرانسه را بگذارم و بیایم بر مشتی گرسنه و پا برهنه حکومت کنم و این دست پخت کلمه "شاه دمکرات" هم باید دست پخت دولت فخیمه انگلیس باشد که تا آخرین قطره خون از کارگزاران خود حمایت میکند.
بر طبق گفته زنده یاد کسروی " ما یک حکومت مستقیم به این آقایان آخوندها بدهکاریم" که آنهم از سال ۵۷ تاکنون ادا شده است و اگر هم به قول بعضی دوران شاهان ایرانساز پهلوی باعث آمدن مستقیم حکومت مذهبی هم شده باشد شاید این هم به نفع ایران شد که سرانجام اینها از حکومت در خفا خود بر ملت درآمدند و مردم از ماهیت اصلی آنها شناخت کامل پیدا میکنند و دمل چند صد ساله حکومت مذهبی بر جان و مال مردم شکافته میشود.
No comments:
Post a Comment